بسم الله الرحمن الرحیم در سالی که گذشت شاهد اجرای طرحی بودیم که بیش از متن حاشیه داشت. عکسها و اخبار آن بروز و در سطح وسیع از سوی مخالفان وموافقان با انگیزه های مختلف پخش می گردید و تمجید ها و نقد ها نیزپیوسته براین طرح نوشته می شد.بروز این سیل نظرات و مقالات و پیشنهادهای گوناگون فارغ از هر گرایشی بیش از همه نمایانگر توجه خاص جامعه به این سمت بود (اگر نگوییم که توجه هارا ،گروههای مختلف به این سمت سوق دادند).از یک سو کسانی که طی چند سال گذشته از وضع پوششی جامعه و حرکت آرام آرام بسوی برهنگی بشدت ناراحت بودند لبخند رضایت زدند و عده ای نیز هر کدام با دلایل خاص مخالفت خویش را ابراز داشتند.شاید بهتر باشد در این مجال کوتاه سخن مخالفان راشنید و به بررسی آن پرداخت: 1.گروه اول مخالفان بر این عقیده بودند که هر کسی آزاد است هرطور دوست دارد لباس بپوشد و کسی هم حق برخورد را بنابر اصل آزادی انسانها ندارد. این سخن در ابتدا درست می نماید اما وقتی برایند و نتیجه ی این اصل را مشاهده می کنیم تصویری هولناک در برابر چشمانمان ظاهر می شود.جامعه ای که با وجود آزادی از اسلام خود دور است. نکته ی مهم اینجاست که اغلب افرادی که این نظر را دارند تقید خاصی به اعتقادات مذهبی ندارند یا تقید آنها نیز از همان نوع"هر کسی هر طوری دلش می خواهد "است 2. گروه دوم مخالفان عده ای هستند که با بد حجابی موافق نیستند اما راهکارآن را برخورد فر هنگی می دانند نه برخورد انتظامی .سخن این گروه کاملا قابل قبول است بدون هیچ شکی عملکرد ریشه ای و علمی علاوه بر کار کرد بالا از حیث اینکه مثل طرح انتظامی خطر بازگشت جوانان از دین را ندارد حائز اهمیت است. منتهی نکته ی قابل تامل اینجاست که تقریبا حدود 15-16 سالی هست که این گروه همین حرف را میزنند اما در واقع هیچ کار فرهنگی رخ نداد،فیلمهای سینمایی در یک دوره شدیدا به ابتذال کشیده شد و سیل رمانها ی تحریک کننده بازار کتاب را فرا گرفت .در این میان مجلات اجتماعی نیز که مخاطب اصلی آنها خانواده ها و بخصوص بانوان هستند هر روزو هر هفته اقدام به آشنایی بیش از پیش خانواده ها با مدهای بروز کیف و لباس و کفش وآرایشهای مختلف زنانه و... با مدلهای غیر متعارف می نمودند.تلویزیون نیز از این حرکت بی نصیب نبود لباس بازیگران زن روز بروز کوتاه تر و تنگتر میشد و ارایشها غلیظ تر می گشت...اما در این میان جای تنها چیزی که خالی بود همان کار فرهنگی بود. در کنار نسل سومی های پویا و فعال و انقلابی گروه زیادی نیز به بار امدند که بین آنها دخترانی بیست و چند ساله بودند که نمی دانستند در قرآن آیاتی در مورد حجاب وجود دارد و عده ای حجاب را امری مندراوردی پنداشتند و از این قبیل که شما از من بیشتر می دانید....اما هنوز خبری از کار فرهنگی نبود و نیست . نه دوره ی آقای هاشمی نه آقای خاتمی ونه دولت کنونی....تنها چیزی که به نظر می آید همین است که این شعارها فقط فرصت بیشتری برای طراحان عملیات فرهنگی ضد ایرانی ایجاد کرد 3. گروههای دیگری نیز بودند که به دلایل مختلف دیگر از جمله عدم کارایی این طرح ها یامخالفت کلی با اسلام یا بیان اینکه معضل کشور این امور نیست به نحوی مخالفت خویش را ایراز داشتند به نظر می رسد گروه سوم علاوه برقلت عددی و ادعا های بی پایه اغلب با عدم اقبال به نظراتشان مواجه نشدند. .. اما در این بین راستش را بخواهید از دید من طرح امنیت اجتماعی با همه ی ضعفها ،ایرادات در اجرا و تند روی ها و کندروی ها لازم بود. نوع وقیحانه ی پوششها ی یک عده،انجام اعمال بی شرمانه در ملا عام ،سوئ استفاده ی بیش از حد از فضای باز ناشی از دوخرداد و... همه باعث شد که طرح ارتقا امنیت اجتماعی در این دوره با قاطعیت صورت گیرد. اما هیچ وقت نباید فراموش کرد که مهمترین مبارزه با بدحجابی در واقع پاسخ به دختران و زنان است که حجاب چرا؟ حیا چیست ؟دلیل رعایت پوشش چیست؟و بطور کلی بیان کامل وجامع فلسفه حجاب که این جز به همت اسلام شناسان و حمایتهای مسئولین میسر نیست. البته نباید از یاد برد که جامعه ی کنونی جامعه ی رفاه طلبی ،تجمل گرایی ومصرف زدگی افراطیست مادامی که مدار حرکت جامعه و مردم و افکار و اهداف ایشان بر همین محور می گردد روزگار بر همین است و تغییر چندانی نخواهد کرد. حتی تبلیغات رسانه ای و در واقع به اصطلاح خودمانی "جو زده کردن" مخاطب نیز تاثیر بنیادی نخواهد داشت ولو از ابزار هنر در آن استفاده شده باشد.خوب حتی تخته کردن فروشگاههای لباس هم اثری ندارد. باید کاری کرد که مردم خودشان دیگر لباسهای مد غربی نپوشند!باید کاری کرد که دختران بدون تشر والدین یا هیچ کسی دیگر به این نتیجه برسند که حجاب آنها را محدود نخواهد کرد بلکه از خطرات احتمالی حضور در جامعه مصون خواهند ماند،دختران باید بفهمند که با چیره شدن فرهنگ حیا و حجاب درست میدان برای فعالیتهای بیشتر ووسیعتر زنان به وجود خواهد آمد،جلب اعتماد حاکمان و گرفتن بهانه از عده ای که این وضع را بهانه ای برای کم میدان دادن به زنان قرار داده اند نیز از اثرات مهم اجتماعی حجاب در این دوره است. این امر شاید طولانی باشد اما یقینا ریشه ایست و بدون شک عملیست چه اینکه بسیاری از دختران عفیف در جامعه بدون هیچ جبر وتهدیدی حجاب کامل را برگزیده اند و حتی در گرماهای طاقت فرسا نیز حاضر به مخدوش کردن آن نیستند .مسئولین و جامعه باید همین معنایی را که این عده از حجاب درک کرده اند درک کنند.در این میان ما به انسانهایی در مقیاس مطهری ،دستغیب و آوینی و... به تعداد بسیار زیاد نیازمندیم.اکنون با اینکه خیلی دیر شده اما زمان جهاد فرهنگیست!جنگ و جهاد نظامیمان پایان یافت میانه های جهاد سازندگی را نیز داریم طی می کنیم پس نباید فرصت را از دست داد و شاهد سوزانده شدن درخت عفت و حیا بین جوانانمان اعم از پسر و دختر بود.روزگاری که گروههایی هستند که بدون شرم برهنگی و هنر برهنگی!!! را ابراز می دارند بسیار جای تعجب و سوال است که علت خاموشی عالمان ما چیست؟و چرا صدای فریاد آنها به گوش کسی نمی رسد؟!
با سلام
اگر چه من هنوز نمی دانم این خواهری که اینجا دست ما را توی پوست گردو گذاشت و خودشون کنار کشیدن کجان و چرا این وبلاگ رواگر ما بروز نکنیم ،کسی نیست که بروز کنه ولی بد ندیدم که حالا که توفیق اجباری حضور در آنی فمینیست نصیبم شده از اخباری که مرتبط به حوزه فعالیت این وبلاگ میشه دوستان رو بی خبر بگذارم!خبر اول اینکه وقتی داشتم واژه ی -نشریه الکترونیک-یا شایدم مجله الکترونیک رو جستجو می کردم دست به یک کشف عظیم زدم، مجله ای وزین و با محتوا با نام - چارقد-
اینجا میتونید چارقد رو بخونید و از بسیاری مطالب ،گزارش ها و مصاحبه هاش لذت ببرید! حتی اگر زن هم نباشید!
و این خبر هم ارزانی اونهایی که هنوز معتقدند فمینیست بودن با اخلاق و اسلام تعارضی نداره!
راستی تا حال سری به این فمینیست های میدان زدید؟ توی پست قبلی هم گفتم که اینها اصلا پشتوانه علمی درستی ندارن و آگاهی از احکام
اسلام اونطوری که واقعا هست ندارن!و توی آثارشون مغالطه به وفور دیده میشه!
یه خبر جالب دیگه اینجا خوندم
نیکی کریمی که چند وقت پیش هم توی برنامه ی دوقدم مانده به صبح ازش دعوت کرده بودن ، توی یک مصاحبه گفته که فمینیسته!
شما فمینیست هستید؟
خب من فمینسیت هستم، ولی از نگاه یک طرفه به هر چیزی، از نگاه سیاه و سفید، بدم میآید. در فیلم «یک شب» به این صورت است که یک زن با سه تا مرد برخورد میکند و هرکدام از این مردها انسان هستند. حتی آن آدم اولی که میبیند راجع به زن و بچههایش میگوید و آنها را دوست دارد و اینکه رابطهاش چطوری است. ولی در فضایی که او زندگی میکند در جامعه، این اجازه به او داده شده که یک زن دیگری داشته باشد.
بنابراین اینطوری نیست که من بخواهم یک بیانیهای صادر کرده باشم راجع به خیانت یا راجع به روابط خارج از ازدواج یا مثلا اینطور چیزها.
آن آدم دوم، یک مردی است تحصیلکرده که در آمریکا درس خوانده و دکتر است و کلی دیدگاه فلسفی و ذنگرایانه دارد راجع به زندگی. او با دختر حرف میزند و یکجایی ما فکر میکنیم که دختر عاشق او شده. این مرد آنقدر آدم جذابی است و رابطه خوبی بین آنها شکل میگیرد.
ولی در آخر یک موبایلی پیدا میشود و در یک آن تماشاچی متوجه میشود که شاید تمام اینها یک ماسکی بوده که او زده و خودش را طور دیگری بیان کرده و وانمود کرده که یک آدم دیگری است. یا اینکه به هرحال یک زندگی دوگانهای دارد.
و مرد آخر هم که اصلا یک هنرمند است که او هم همینطور، خیلی اعتقاد دارد به دموکراسی، اما او اصلا یک روانپریش است. ولی میخواهم بگویم که اصلا دوست ندارم که وقتی فیلم میسازم بخواهم بگویم که من فمینیستم و وقتی بخواهم فیلم بسازم باید خیلی قضایا برای من جا بیفتد، نمیتوانم اول بیانیهام را بنویسم و بعد بگویم میخواهم فیلمم را راجع به این قضیه بسازم، نه.
و در آخر....یا علی مددی!
به
و حال ابنا آن مردمان بی خرد در قیافه های جدید بر دین نبی خرده می گیرند ... منافقانی که رسول مساجدشان را ویران ساخت حالا خود را زیر عبای شیوخ ساده لوح ذلیلانه بر درخت تنومند دین نبوی تبر میزنند! این عده نه به عقل اعتقاد دارند نه به وحی !آنقدر که در جایی برای مذهبی ها حکم یک مرجع را که در شرایط و ضوابط خاص صادر کرده را می آورند و در جای دیگر با آیات صریح و روشن کلام الله به مخالفت بر می خیزند! یک سر به مجامع روحانیون و محققین حوزه میزنند واز آنجا سری هم به هلند و انگلستان و فرانسه و کانادا و مجامع ضد اسلامی آنها می زنند و خود را متعهد بر اصول سکولاریزم میدانند.
معتقدین به اسلام ناب محمدی را بخاطر عدول نکردن از اصول عقلانی و اخلاقی در مجامعشان ملقب به محجر و فاشیست و متعصب می شوند اما بواقع تعصب های بیجا وپافشاری بر سخنان بدون دلیل عقلانی آنها را تبدیل به مدل کاملی از فاشیسم و تحجر میکند که ظاهر روشنفکرشان هم مانع لو رفتن چهره ی مخوفشان نمی شود. در فضای بشدت سیاسی حال حاضر دیگر میلی به دست بردن به قلم باقی نمی ماند اما گاه تقدیر طور دیگری می خواهد. چند ماه پیش بود که در سایت روزنا مقاله ای در باب حقوق زنان به قلم خانم ش.ص که معرف خیلی ها هستند انتشار یافت ، در این مقاله نگارنده برای قبولاندن سخنان و مواضعش بسیار تاکید بر استفاده از ارجاع به حکم مراجع دینی و... داشت و اگر درست در خاطر داشته باشم اساس استدلالت مقاله فوق ذکر نیز فتاوای برخی علما بود. اما 25 بهمن ماه در سایتها از این روزنامه نگار متعهد مقاله ای در یک سایت متعلق به فمینیستها منتشر شد که به بررسی علت قرار نگرفتن نفی و رد حجاب از سوی جنبش های جدید زنا ن فمینیست در داخل پرداخته بود.پس از مطاله ان توجه به چند نکته در مورد این مقاله و سایر فعالیت های آنها بسیار جالب خواهد بود.
1.فرار از بحث فلسفی و پایه ای در مورد حجاب و حقوق زنان در کمپین ها.یعنی مبارزه برای چیزی که به حقانیت عقلانی آن ایمان ندارند.
2. نفاق و دو رویی در گفتار و عملکرد.(تا حالا استدلال های فقهی!! این نویسنده رو توی نشریات زنجیره ای حال حاضر خوندید؟)
3. بزرگ نمایی قدرت خود و استفاده از تکنیکهای جنگ روانی
4 بیرون ریختن عقده های درونی خویش( استدلال برای یک زن و دو شوهر از افاضات این نویسندس!!!)
5. کدام حقوق زنان!!
6.توهم و دشمن سازی برای حقوق زنان
7. منتقد اما فراری از نقد
8.گدایی برای تفکر(توی مقاله بوضوح اشاره شده)
9. ناتوانی در انکار اعتقادات مذهبی زنانی ایرانی حتی در درون جنبشهای ساختگی خودشان
10 نتایج این گونه تفکر آزموده شده در غرب( این رو باید توی مطالب قبلی همین جا بخونید)
11. عدم توانایی در مبارزه با فطرت پاک بشری
12.توهین به شان زنان و دختران
13.اعتراف ضمنی به نداشتن عقبه فکری برای یک جنبش در ایران!!!
به نام خدایی که زن سوره ی لطف اوست
نکاتی در مورد نگاه حقوقی اسلام به زن
1) زن و مرد، بعنوان دو صنف از نوع انسان ، بدلیل اشتراک در سرشت و گوهر انسانیت و ارزشهای انسانی ، اصولا و منطقا از حقوق و تکالیف یکسانی بر خوردارند و اختلاف حقوق و تکالیف و محرومیت ها و معافیت ها یک امر فرعی و استثنایی است
2) این اختلافات حقوقی به هیچ وجه جنبه ارزشی نداشته و در کمال حقیقی انسان و قرب او به سوی حضرت حق نقشی ندارد و بنابر این بهیچ وجه موجب تقسیم انسانها به درجه یک و درجه دو نمی گردند.
3) بیشتر این اختلافات ، مولود عناوین فقهی و حقوقی خاصی است که هر یک از زن و مرد در خانواده پیدا می کندف مثل: زن و شوهر، مادر و پدر ، خواهر و برادر، عمه و عمو و امثال آن ونه مولود زن یا مرد بودن انسان ، زیرا بیشتر اختلافات حقوقی زن و مرد ، به نظام خانواده باز می گردد. هر چند برخی از اختلافات در حقوق اجتماعی ، ناشی از ویژگی زن یا مرد بودن انسان است.
4) بسیاری از سوالات و اعتراضات نسبت به حقوق زن در اسلام ، ناشی از نگاه جزئی نگر به اسلام و حقوق زن در اسلام است. اگر نظام حقوقی زن ، در مجموعه نظام حقوق خانواده و نظام حقوق خانواده در مجموعه مکتب و نظام حقوقی اسلام و در کنار سایر نظامات اجتماعی و سیاسی ، اخلاقی و فرهنگی اسلام مطالعه شود بسیاری از سوالات پاسخ خود را بروشنی پیدا می کندو یا ان که اصولا موضوع خود را از دست می دهند.
5) در مطالعه نظام حقوقی زن در اسلام توجه به سه نکته ضروری است:
اول- هدف عالی نظام حقوق اسلام، در کنار سایر نظامهای عقیدتی و اخلاقی و سیاسی آن، سعادت جاوید انسان و تقرب او به درگاه حضرت حق است از همین روست که اسلام برعنصر عفت و پاکی وپاکدامنی زن بشدت اهتمام داشته وتاکید ورزیده است و همین توجه و اهتمام نقش خود را در پیدایش برخی تفاوتها در حقوق و تکالیف زن و مرد نشان داده است.
دوم-اسلام بر سلامت مادی و معنوی خانواده ، به عنوان اصلی ترین نهاد جامعه و مهمترین جایگاه پیدایش و پرورش انسان ، اهتمامی بس وسیع دارد و مجموعه نظام حقوقی خود را و ازجمله نظام حقوقی مربوط به زن را به گونه ای سامان بخشیده است که با این اهداف سازگار باشد. تامین این اهداف نیز چه بسا ممکن است برخی اختلافات حقوقی بین زن و مرد را موجب گردد.
سوم-اختلافات حقوقی بین زن و مرد در اسلام دقیقا بر واقعیت و حکمت استوار است نه ظلم و تبعیض. به عبارت روشن تر ، اختلافات طبیعی و تکوینی جسمی و روحی زن و مرد، بعضا موقعیت و نقش متفاوتی را برای زن و مرد در درون خانواده و عرصه اجتماع ضروری می سازد، و این موقعیت و نقش متفاوت خود موجب برخی تفاوتهای حقوقی می گردد. بدیهی است همانطور که وضع قوانین مختلف در شرایطی واحد و یکسان ظالمانه به نظر می رسد ، متقابلا هم وضع قوانین واحد در شرایط و موقعیتهای متفاوت ستمگرانه خواهد بودو اسلام با این هردو مخالف است . به همین دلیل آنجا که نظام حقوقی زن و مرد به وجه مشترک انها باز می گردد ، حقوق و تکالیف یکسانی برای آنها قرار داده است و انجا که به جهات اختلاف آنها مربوط می شود، حقوق و تکالیف متفاوتی قرار داده است
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:کتاب فلسفه حقوق منتشر شده در موسسه پژوهشی امام خمینی ویراست قدیم
این فایل جلسه پرسش و پاسخ پیرامون شبهات مطرح شده در مورد حقوق زن در اسلام است
گوینده دکتر وحدتی عضو هیئت علمی دانشگاه قم و پاسخ دهنده سوال دکتر دانش پژوه نویسنده
کتاب فلسفه حقوق منتشر شده توسط موسسه پژوهشی امام خمینی هستند.این جلسه امسال در
طرح ولایت (مبانی اندیشه اسلامی) از طرف موسسه پژوهشی امام و بسیج دانشجویی در دانشگاه ازاد
شهرکرد برگزار گردید.مدت این فایل 11 دقیقه بوده و حاوی مطالب مهمی در باب حقوق زن و مرد در اسلام
حجم فایل فقط700 کیلو بایت است!
http://solouk.persiangig.ir/hoghooghe_zan.wma
فمینیسم:
این همه ظلم و اسارت و محرومیت و تبعیض(که به گوشه ای از آن در پست قبل اشاره شد)بطور طبیعی سبب پیدایش جنبشی زن مدارانه در جهت آزادی های زن از یک سو، و برابری و تساوی او با مرد از سوی دیگر، شد که بدلیل خاستگاه انفعالی و واکنشی آن ، این بار به نوعی دیگر ،زنان را به اسارت کشید و به آنان ستم نمود. استاد شهید مطهری در این زمینه می نویسد((نهضتی که در اروپا برای احقاق حقوق پایمال شده زن صورت گرفت به دلیل آن که دیر {در کشوری مثل آمریکا در سال 1920تساوی حقوق زن و مرد در حقوق سیاسی تصویب شد در حالی که آمریکا در قرن 18 هنگام اعلان استقلال به حقوق بشر اعتراف کرده بود}به این فکر افتاده بودند، با دستپاچگی و عجله ی زیادی انجام گرفت. احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگوید و راهنما قرار گیرد. از این رو تر و خشک با یکدیگر سوخت.این نهضت یک سلسله بدبختی ها را از زن گرفت و حقوق زیادی را بهاو داد و درهای بسته ای را باز کرد اما در عوض ، بدبختی های دیگری برای خود زن و برای جامعه بشریبوجود آورد)) افزون بر آن، در جریان همین جنبش نیز دست ناپیدای مرد خود خواه و پول پرست و لذت جوی غربی بشدت موثر بود. از یک سو و در شرایط گسترش تکنولوژی و تاسیس کارخانه های بزرگ برای دستیابی به نیروی کار ارزان، مالکیت زن به رسمیت شناخته شد!تا بهتر بتواند از او به عنوان کارگر استفاده کند .به همین جهت،بی توجهی به ویژگی خاص زنان ،آنچنان او را در حقوق کار(و به عبارت بهتر در تکلیف کار) همسان و همسنگ مردان پنداشت و کارهای سنگین صرفا مردانه را در کارخانجات بر او تحمیل کرد که فریاد پشیمانی این دسته از زنان غربی را از شعار تساوی حقوقی با مردان بلند ساخت .
از سوی دیگر با فریاد شعار ازادی و رهایی زن ،به گونه افراطی بیش از آنکه او را از اسارت مرد آزاد سازند ،از قید و بند اخلاق گسستند.مردسالاران غربی حتی برای کامجویی خیابانی خویش با نام آزادی آنچنان بر نامه ریزی کردند که زنان در کوچه و خیابان ،در اداره و کارگاه با ارایش و خود نمایی لذت مردان را تامین کنند. نتیجه طبیعی چنین افراطی ، فساد گسترده ای است که دانگیر غرب شده است به گونه ای که آنچنان نهاد خانواده را در معرض تزلزل و نابودی قرار داده است که هم اکنون برای انسان سعادت طلب و کمال جوی غربی ،سخن گفتن از حفظ کیان خانواده شیرین ترین سخن و بهترین شعار محسوب شده و گوینده ی آن به عنوان انسان مطلوب و ناجی بشر مطرح می شود.از همین رو چندی است مجددا نهضتهای دیگری به عنوان نهضتهای دفاع از حقوق زن به راه افتاده است تا از این ظلم و اسارت مدرن!جلوگیری کند. چرا که با آن نهضت عجولانه قدیم هم کرامت زن در نتیجه ابتذال اخلاقی از دست رفت و هم در اثر این بی کرامتی و بی ارزشی مردان پس از کامجویی های افراطی و سو استفاده از وجود زن به انان بی رغبت شده و به همجنسگرایی روی آوردند و در نتیجه نهاد خانواده بشدت آسیب پذیر گشت .
اما اینبار بعد از مطرح کردن حقوق زن و بر افراشته شدن علم فمینیسم ،علم همجنسگرایی را برای برآوردن لذت جویی های خود بر افراشتند وتمام لذت جویان و منفعت طلبان جهانی را بسوی آن ترغیب ساختند ! تا از روی لجاجت وجهل گام دیگری را بعد از فروپاشی نظام خانواده برای نابودی و انقراض کامل نسل بشر بردارند!
منابع این پست:کتاب فلسفه حقوق منتشر شده در موسسه پژوهشی امام خمینی ویراست قدیم
و نظام حقوق زن در اسلام شهید مطهری
به نام خدایی که زن سوره ی لطف اوست
-در رم پدر می توانست تصمیم بگیرد که فرزند تازه متولد شده باید بمیرد یا نه! او حق داشته به حیات هر یک از اعضا خانواده ،مخصوصا زن خود خاتمه دهد.ارث پدر تنها به پسرانش می رسید و زن و دختر هیچ سهم الارثی نمی بردند !
در رم قدیم زن و دختر هیچ اختیاری نداشتند، دختران مانند شیئ مملوک مورد معامله واقع می شدند. حق مالکیت ،معاشرت ،رفت و آمد و حتی حق حیاتشان بدست پدر و مرد بود!پدر هر گاه صلاح می دانست می توانست آنها را بفروشد و قرض و کرایه دهد و یا بکشد. در انتخاب شوهر به هیچ وجه زن دخیل نبود.
-در یونان چون هدف از ازدواج صرفا بقای نسل بود بدور انداختن زنانی که فرزند پسر نمی آوردند مانعی نداشت.زن شیئ قابل مالکیت ، عنصر توالد و ارضای شهوت بود...برخی متفکران معتقد بودند زن دارای روح خالد انسانی نیست و به همین دلیل حق ندارد بعد از وفات شوهر زندگی کند. سوزاندن زنده زنده با جسد شوهر متوفی به همین دلیل صورت می پذیرفت!!!
-در مشرق زمین و ایران قدیم نیز زن حق اظهار نظر در انتخاب شوهر را نداشت در جامعه نژادی ایران ازدواج با بیگانه ممنوع بوده است و این افراطی گری باعث شد تا ازدواج با محارم مشروع تلقی شود. در ایران قدیم مرد اجازه تصرف اموال و املاک زن را حتی بدون رضایت او داشت زیرا هیچ حق مستقل اقتصادی برای زن به رسمیت شناخته نمی شد...
مطالبی را که خواندید نه متعلق به ملتها و مردمان غیر متمدن قدیم که رفتارهایی بود که جوامع متمدن با زن داشتنداما با ظهور عیسی مسیح (ع) و افکار مذهبی پیروان او همچنین بعدها تاثیر اسلام بتدریج وضع زنان از صورت یک شیئ قابل تملک ،به انسان دارای حق مالکیت و حقوق اجتماعی تغییر یافت. البته این تغییر به کندی صورت می گرفت بگونه ای که در کشورهایی مثل سوئد، دانمارک و نروژ تا همین سده های اخیر ،به دختر مطلقا ارث نمی دادند و یا هم اکنون نیز زن بعد از ازدواج نام خانوادگی خویش را از دست می دهد وبه نام شوهرش خوانده می شود واین خود نشانی از باقیمانده های نگاه تحقیر آمیز جوامع مدعی تمدن به زن است